درد دل

ساخت وبلاگ
از بدو تولد مرا غلام خواندنددر گوشِ چپ و راست من ذكر بخواندندبر روي لبم ذكر نبي (ص) را نشاندندآن ديده ي نو زاده به توحيد فشاندنداز اول و آخر به دلم پيام دادندبر خلدبرين،جنات نعيم برات دادنداز اهل كرامت همي نقل شنيدماز پير فقاهت همي خود بديدمگر دلت از عالمي شد انهزاميا كه از هر آدمي شد اهتضامتوشه ات را دوش كن زان بابلاننشنوي!گفت و كلامي از فلانگوش دِه وصفش كنم،شافيِ جنات برينهر كه پابوسش كند،سافيِ هَناة بريندختر خورشيد هفتم او همي ابن الكمالزاده ي ام البنين ، زان همي ام العيالصاحب كثرت بخواندندش،كريمه اهل بيتصاحب منسب بدادندش، تقيه اهل بيتنقل گرديده ز شش با هشت آل اهل دلهر كه ديدارش كند،گويي شده اهل دلمن فداي غربت و تنهايي و زان گنبدتاي كه زينب شد بناگر زين ضريح و گنبدتعبد را گويند بهشت خواهي رَوي السلامسوي قم بنگر كنون عالي رَوي والسلامعبد انهزام=شكستاهتضام=ستم ديدههناة=بلا و سختيام العيال=تاج عروسسافي=خاك بر باد رفتهبابلان=نام قديم قممنظور از زينب فرزند امام جواد ع استكه گنبد حضرت معصومه س را بنا كرده است برچسب‌ها: از بدو تولد مرا غلام خواندند محمد قاسمی عبد + نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 20:35&nbsp توسط محمد قاسمی (عبد)  |  درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:13

عشق و تنفروقتي عاشقت شدمزمستان بود هوا سرد و برفي تو آسمون دلم هزار دلتنگيشيشه دلت مانند دل منپيمانه ام ترك برداشته بودنمي دانستم علاقه ام را بگويم يا نهتپش هاي قلبم را ميشنيدمبا خود كلنجار رفتمتا حرف دلم را بگويمتا به چهارراه كه رسيدمبا سوالي ساده نظرت را پرسيدم تو در جواب سوال؟علاقه ات را گفتي البته حس كرده بودمچون صدايت ميلرزيدرنگ در رخ نداشتيوقتی که عاشقم شدیچیزی ازت نميخواهمتوقع هم ندارمراستي دلت پر بود از دلتنگيقحطی آرامش داشتيیادت هست آنروز هوا گرفته بودآسمان دلش اشك ميخواستنه باور نميكردموليدر خواب ديده بودمعكست را قصه ی با تو بودن راجوري ديگر ميتوان گفتعشق كلمه نيستدرس است مانند هندسهمحاسبه دارد و تفكرو نقطه ها را به هم وصل كردنعاشق باشيفقط مرگ مرا از تو خواهد گرفتحواست به عشق باشداگر كسي نمك به زخم دلم بريزدو احساسم را خط خطي كنداسمش را تنفر خواهم گذاشتديگر نخواهم بخشيدو بر پيكر عشق آتش خواهم گشود عبدبرچسب‌ها: عشق و تنفر محمد قاسمی عبد + نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 20:45&nbsp توسط محمد قاسمی (عبد)  |  درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:13

دلگير و نفسها همه تنگ استاين قصه ز آغاز به ننگ استكو نشان زان عدل مولايم كنونگاهِ گفتن مي شوند مولا چنونگَه ز هنگام عمل ، گو خامدستيبه وقت نصرت اهل ،كام ِمستيآن يكي زان نسل احمد گو نشانموعد ياري ز احمد بي نشانزان يكي همنام مولا نام دارگَر ز هنگام ادا شد ، خام داربشنو از نور چارم زين سخن هر كه با هر انجمن باشد فتن روز محشر مي شود رويش عيانزين جهنم مي رود همچو عنانعبد را زين خو گرفته اين عملتا قيامت اين چنين بودش املعبد خامدستي=خامي كردنخام دار=ياوه گويياَمل=آرزو + نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 20:48&nbsp توسط محمد قاسمی (عبد)  |  درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 102 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:13

واقعاً واقعه اي وقف حقائق شده بودبي سبب ابن علي وَقع وقائع شده بود؟كي دهند زين عاقلان تن، بر دَغمسهليكن،مصلحت جستن سو بر مخمصهزان فرا خوانده عالم همي شيب و تيبكي رسد بر عالم والا همي تيب و شيبگر كنون، اربعيني زان كربلائيها گذشتكي رود از يادها ،اين بلاها سر گذشت توشه و كوله بار زِ عزم سفر كنون ببندسوي ديار رفيعان و سفير جنون ببنددعوت شدند رفيقان ،ره پيمودن به كربلااي دريغ"عبد"، جا مانده ،كنون دام بلا عبد درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:13

ساقیا چشم خمارت دلربایی میکند

دل برای دیدنت لحظه شماری میکند

عبد اگر بیند خم ابروی تو

تا قیامت دلربایی میکند

عبد


برچسب‌ها: عبد ساقیا دلربایی محمد قاسمی متخلص به عبد

+ نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 20:12&nbsp توسط محمد قاسمی (عبد)  | 

درد دل...
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 140 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 23:16

مست کن چنان باده ی نابی آیددر هیاهوی بهاران نفسی می آیدبوی سبزی می زند اندر خیالاتم چنونتا رساند دلبرم اندر کناراتم جنونچشمهایش می رود سان چمنزاران مستکی شود از دیدنش باران میساران،مستدیده بگشاید ازین چرخ فلک های هایتا بگیرد،بشکند چرخ فلک وای وایمی ر درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 23:16

ديده بگشا و ببين دور و برتاين رفيقان كمينِ دون و پرتهر يكي خود اِدَّعي بر عمومكي شوند خود ادعايي بر عمومزين يكي علامه ي دهري بودليك از علامه گي نِهلي بودزان يكي خودبين اخلاق خودَستليك زين اخلاق إز خود،بي خودَستانجمن آراي جمع عالي بُودليك از آرايگي خا درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 138 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 23:16

تب و تابي ندارد اين دل تنگنگاهش سانِ دلداران همي تنگغرور رفته بر بادش همين جاسرشك و اين تبسم ها همي تنگبه اغوا مي كشد چشمان مستتبه اقوا، مي كشاند زين دل تنگخزان باشد نبودت در بهاراننفس باشد ولي تنها نفس تنگچو نامش برد عبد، با نام بُردارنفسهايش به هِن درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 23:16

بی تفاوت نگذرد زین روزگارتا نماند در دلت غم یادگارگر خوشی باشد تمام لحظه ها !شکر گو باشی خداوند سما؟یا که با سرمستی از آن بگذریلیک با عشرت از آن ذات برینامه ی اعمال تو باشد سیاه؟زان همه رفتار تو باشد تباه؟چون ترا باشد همی طغوا کنونمیروی تا منتها ، زا درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 155 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 23:16

زِ سر فتاده شد،سر به نيزه چنونسر كه نِي جان به لب رسيده كنونكجا برد مرا، زين عمر مختصر تنددگر تاب نمانده،به وجدامده جنونسوز دل زِ رفيقان ، گرد تألم خصم بادا بِه، زِ رفيقان نِكونزين انجمن متباين،نِقمَت زِ غمهر يك ز منسبي شد مدعي بفنونغم شِبه، خارمغيلا درد دل...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebad110 بازدید : 72 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 23:16